از یادم نمیروی
شب چو گردد چشم مستت گرم خواب نوشین
فارغ از ما مست و شیدا سر نهی به بالین
در هوایت ژاله بارد چشم شب زنده دارم
تازه گردد در دلِ من یاد عشق دیرین
سر نهد بر خواب شیرین، یار عاشقآزارم
در خیالش، ژاله بارد، دیدگان بــیدارم
گرد مه، ز موی سیه، شبی گــــر او دارد
من هم از غم دوریش شبی سیه دارم
تا به او دل دادم، در بلا افتادم
کی کند یاد از من، کی رود از یادم؟
ای مه از جفا کاریت، دل آزاریم، سخنها شنیده بودم
بـاورم نمی شد که من، ز خوبان چنین جفاها ندیده بودم
***
یزدانبخش قهرمان
No comments:
Post a Comment