Monday, July 27, 2015

یزدانبخش قهرمان . از یادم نمیروی با صدای بنان

http://dl.irmp3.ir/data/song/Banan-Tasnife_Az_Yadam_Nemiravi_new-%28WWW.IRMP3.IR%29.mp3




مشهد در خواب ما ؛ پر از فواره؛ شمع و سپیدار و تندیس فرشته هاست

آزیتا قهرمان

 
دوستی شیرازی میگفت : این چه شهری است که مردمانش به گنجشک میگویند: چغوک به کفتر: موساکوتقی - به مارمولک : کلپسه -به تیروکمان:پلخمون ...... ؛خندیدم و یادم آمد این شهر چه یادها و مکان ها در حافظه اش دارد و برای ما که دهه چهل به دنیا آمدیم چه نام و نشانه های آشنایی در خاطرات مشترک ؛همین نام بعضی مردمان ِکوچه و بازار...
 
آق علی عطار : پدر مهدی اخوان ثالث که به درمان سنتی با گیاهان دارویی و جوشانده های قدیمی شهره و مورد اعتماد وقبول همه بود
 
جیکی جیکی ننه خانم : آوازه خوان دوره گردی که با کلاه قره کل و آویز دم روباه در محلات شهر میگشت ومیخواند جیک جیکی ننه خانم ؛ بیا بشین روی زانوم
 
روزنامه خراسان: که در سال 1328 با تیترِدائمی : برادر جان خراسان است اینجا - سخن گفتن نه آسان است اینجا...شروع به کار کرد
 
افتخاری شکسته بند : یک شکسته بند با روش طب سنتی که همه مشهدی ها برای هر نوع شکستگی ،‌ضرب خوردگی ،مویه کردن و رگ به رگ شدگی ،گچ گیری و جا انداختن به او مراجعه میکردند
 
شیخ دروغگو: یک دعانویس ؛ آینه بین و غیب گو که در خیابان خواجه ربیع بروبیایی داشت و بسیار معروف بود
 
ممدقصاب: جن گیری که رمل و نوشتن اوراد و ادعیه میدانست ؛ و خبره بود در جنبل و جادو ؛ گشایش بخت و دفع امراض با دوا ودرمان هایی که خودش میساخت
 
کریم شیشلیکی : کریم صاحب یک کافه در ییلاق کوکا کولا بود ؛ جایی پرت و دنج ِ عرق خورها .او نوعی کباب مخصوص برای مزه همراه با عرق شاد قوچان ابداع کرده بود که بعدها مایه افتخار آفاق و وارد حوزه زبانشناسی و فرهنگ شد
 
صادق بستنی : کاروانسراداری به نام حاج صادق که نرسیده به حرم به زوار نوعی بستنی زعفرانی با مغر پسته و گلاب و نان مخصوص میفروخت وکارش سکه بود .معلوم نیست چرا محصول او بعدها به عللی نامکشوف با نام عجیب بستنی طلاب! شهرت یافت
 
طاهره خانم کرست دوز : زنی که هرگز ازدواج نکرد وازاوان جوانی تا پیری با سکوت و اخم ؛ برا ی خانم های شهر با روش خاص خودش ! اندازه گرفتن بادست ؛ پارچه های نخی وکتان ؛ قزن قفلی و دکمه کائوچویی کرست میدوخت
 
علی گربه: از لات های معروف باغ ملی که به اعمال محیرالعقول بسیار از جمله بچه بازی ؛ دل و جرات داشتن با قد خیلی کوتاه ؛ پرش و جهش گربه وارو کشیدن لب پایینی اش تا روی دماغ و میمیک های عجیب وغریب صورت شهره بود
 
کشور طلایی : مولودی خوان معروف که برای جشن های عروسی و عزا و ختنه سوری ها دایره میزد و دسته مخصوص داشت
 
مدرسه فروغ : اولین مدرسه دخترانه مشهد که موسس آن شازده خانم فروغ السلطنه بود
 
عمه خانم: اصغر میر خدیوی شاعر طنزنویس و بازیگر که در تئاتر گلشن در نقش زنی پیرو شوخ و حاضرجواب بازی میکرد و بعدها با لهجه غلیظ مشهدی در نقش عمه خانم به صورت نمایش های کمدی صدای او هر روز از رادیوپخش می شد
 
گنبدسبز: خانقاه و زاویه خلوت نشینی دراویش خاکساری و قلندریه در خیابان خاکی
 
اصغر قفقازی : از اعضای اصلی تئاتر گلشن در مشهد که نمایش های کمدی زیادی را برای مردم طبقه متوسط روی صحنه برد و دوره ای نیز صابر آتشین و گوگوش در سالن او برنامه داشتند
 
دکتر شیخ: دکتری حاذق و افسانه ای که به خاطر تشخیص و درمان درطبابت و بخشندگی به تهیدستان زبانزد بود
 
مهری کوره : دایره زن مجالس و سو رو سات های زنانه
 
هیئت حوض چل پایه: یکی از دسته های سرشناس ِسینه زنی در پایین خیابان که در روز عاشورا علم بر میداشتند و نذری پزان شله در محله داشتند
 
قنادی شکست ناپذیرو لاله زار نو :اولین کیک های عروسی و تولد را در مشهد باب کردند
 
کودکستان مستوفی : از اولین کودکستان هادر مشهد که به سبک اروپایی اداره میشد و ساختمانی به سیاق کودکستان های آلمانی و سوئدی داشت
 
آرایشگاه آراسته : مرکز آرایش خانم های آلامد و آرایش صورت و موی عروس ؛ سر نبش چارطبقه که روی تابلوی سر درش نوشته بود
میزانپلی فر و توالت عروس 100 تومان * و همین باعث غلط خوانی و داستان ها ی فکاهه مابین مردم شده بود *
 
کوچه سیاوون : محله قرشمال ها و خون گیرها ؛غربتی ها ؛آهنگرهایی که انبر و قیچی و سیخ کباب و فرفره میساختند و بازیگران تئاتر روحوضی که صورتشان را سیاه میکردند و ساکن همین محله بودند
 
حاج حسین آقای ملک: از مهاجران آذری پسر حاج کاظم ملک التجار که نیمی از محلات شهر بعد از میدان ملک آباد و ییلاق وکیل اباد متعلق به او بود که بخش اعظم آنها را به کارمندان دولت هدیه و وقف کرد. شاعر مسلک و اهل سیاست و علم و صاحب قدیمیترین نسخ نایاب در کتابخانه شخصی اش بود
 
سینما هما : فیلم سنگام و گنج قارون را آورد بعد هاسینما متروپل قیصر را و سینما سعدی دایره سرخ ژان پیر ملویل و سینما دیاموند آرواره های کوسه
 
دبیرستان شاهدخت : از قدیمی ترین دبیرستان های مشهد که خاص دختران اعیان و بالای شهر بود و مدیره آن خانم یوسفی ؛ خواهر دکتر غلامحسین یوسفی و محبوب همه بود
 
سقاخانه اسمال طلایی : که به فرمان اسماعیل خان نامی در دوره نادر ساخته شده بود و هزار افسانه رنگ و وارنگ درباره اش بر سر زبان بود
 
ساندویچ فضل الله: نوعی کتلت دست ساز به همراه مخلفات سس تندو نان مخصوص که اختراع فضل الله خان بود که دکه ای نیم متری روبروی سینما دیاموندداشت
 
صفحه فروشی چنگ: که همیشه جدیدترین ترانه های روز را به صورت صفحه گرامافون برای معرفی و فروش میآورد و با صدای بلند در خیابان خسروی پخش میکرد و با شیوع نوار کاست بازارش کساد شد
 
چلوکبابی شمشیری": از چلوکبابی های معروف شهر و آدرسش میدان مجمسمه ؛ بغل داروخانه آفتاب جنب محضر
 
فتو مریخ: عکاسیی که متعلق به خانواده ای بهایی بود و بیشتر بچه های مشهدی آنجا لااقل یک عکس شش در چهار برای کارنامه مدرسه شان گرفته اند
 
دکتر بادالیان: پزشک ارمنی اطفال شهر که به خوش خلقی و خوش رویی زبانزد همه بود
 
پوست دوزی امپریال: مهاجری روس و آذری زبان که برا ی خانم های شهر پالتو وکلاه خزو یقه خرگوش و روباه وکلاه مد روز میساخت
 
باغ وحش کوهسنگی: تمام بچه های هم دوره ما بوزینه و خرس و طاووس و شیر و گورخرو فیل را اول بار آنجا دیدند و شاهد پیر شدن و مرگ آنها بودند
 
باشگاه افسران : سالنی جنب هتل باختر که میهمانی ثروتمندها و اشراف و مجالس عروسی اعیان در آنجا برگزار میشد
 
سبزواری آمپول زن: مرد درشت هیکلی که تخصصش در آمپول زدن به بچه های تب و لرزی بود و در خانه برای ادب و ایجاد رعب نامش ذکر میشد .
 
مریضخانه منتصریه: از قدیمی ترین بیمارستان های مشهد در محله جنت که وقف شازده خانم منتصری بود
 
هرانت مانگاساریان: از سینمادارهای سرشناس که سالن های مدرن سینما را افتتاح کرد

۲۰۱۱
 

Sunday, July 26, 2015

Cayetano - Fairy Tales



\\\
 The day you lie next to me, butterflies in the sky the other day I hate you more than ever you are the one,you're nobody,you're everything I care, but I don't know if I'll love you forever. Oh what crazy things I say I always knew we're meant to be together, but oh my something keeps saying no and in the end I'll say "Goodbye My Lover". Sitting here,I'm all alone,I'm smoking in the dark keep wondering "Hey baby should I have left you?" if I believed in fairy tales then surely I would know that all my dreams came true the day I met you. Oh what crazy things I say, I always knew there would be no tomorrow and oh my everything has stopped and in the end my heart is full of sorrow. Oh what crazy things I say, I always knew we're meant to be together, but oh my something keeps saying no and in the end I'll say "Goodbye My Lover". Oh what crazy things I say, I always knew there would be no tomorrow and oh my everything has stopped and in the end my heart is full of sorrow

Friday, July 24, 2015

The Troublemakers - Get Misunderstood



 

Get Misunderstood

No one knows what's happening today
because no one wants something to happen,
actually one never knows what's happenning
one knows only what one want's to happen,
and that's how things come about.

In '17 (Nov 7,1917) Lenin and his comrades didn't say:
We'll make the revolution
because we want the revolution.
They said:
All conditions for the revolution are met,
the revolution is inevitable!
They made a revolution that would never have occurred,
if he hadn't done it and that he wouldn't have done
if they didn't think it was inevitable
only because they wanted it to.

Whenever something's moved on in this world
it has always been for the worse!
That's why no one's moving on,
no one's daring to provoke the future!
We'd be fools to provoke the future
We'd be fools to risk provoking
a new '19, a new '14, or a new '37.

So will nothing happen ever again?
Well yes because there will always be
fools and wankers to go after them
and wise men to do nothing ...

My man's got a heart like a rock ... cast in the sea X3
My man X2
My man ... my man's got a heart like a rock ... cast in the sea X2
My man's got a heart like a rock cast in the sea

Thursday, July 9, 2015

یک شعر قدیمی / عشق / ۲۰۰۶



عشق
 
نه  عادت نمی کند به من
لج کرده با رنگ ملافه ها با چراغ
از شمردن بر ه ها / خوابش نمی برد

تن را نمی برد
نمی بندد دکمه هایش را / باز
تب می خواهد/ بلرزد 
نبضش را بگیرد یکی
تلو تلو دستش به شاخه ای
هرکجا بیفتد شمع های روشن
دیوان شمس و بطری شراب
کو دسته گل آتشین
لب های سرخت کجاست 
اسب رم کرده در پله ها
دور نرفته یادش نمی رود
 قلاده  دور روح خط می اندازد
در این هوای زخم و زیل
تنگ است وقت خدا
در این حدود
فرار از تمام سمت ها مایل تر
در این اتاق اما
به من عادت نکرده
نه  هرگزنمی کند .


Istanbul photo 2012