Wednesday, May 6, 2015

شعر ؛عکس دسته جمعی ؛ سایت بیاده رو ویژه نامه نوروز ۱۳۹۴/ آزیتا قهرمان .

 





عکس دسته جمعی


دراین عکس جوان ترم
جوان تر ازهمه  جمله های جعلی
 و سوم شخص غایب
زیر بلوز و دامن  حرف هایم برجسته
مثل پروانه ای در جلد تابستان
به شگردی ازلای انگشت ها
شاعرانه از درزهای مخفی بیرون پریدم
قلبم به دقت  تحت نظربود
با دو قدم فا صله  پشت خودم  کمین
برهنه نشسته بودم
در آن سیاهی دنبال صنوبری بی رحم
 شاید پی ریسمانی سبز می گشتم
غزاله حتمن یادت  هست؟

در این عکس جوان ترم
جوان تر از سایه ام   تنم
  و هرچه باید ننویسم
برای جبران زیرپوست دخترم
  مادرم را تنگ پوشیدم
چرخیدیم رو به ابرهای نخستین
چرخیدیم  ریشه های باران را بگیرم
اما باز در سینه ام جای هفت زن
همیشه زخمی و خالیست
نازنین حتمن یا دت هست  ؟

  آن روزها  از جنگ دیوانه تر
صدای سکوت می آمد
با کلمه های  ترسیده
 زیر پتوی کهنه ی  سربازی
 شعرتنها آغوش امن تا مرا بغل بگیرد
 زبانش اگر  نمی گرفت
روی کودکی
لای شکاف ها
 پشت سین و جیم
به رمزخطی می نوشت  شکسته بسته
بین تابستان وشاخه های کبود
فاصله می افتاد
بین راهی که پیچید دور گلویت
حرفی که در دهانم آتش  گرفت
فکر نمی کنم مرا یادت باشد  ؟

در این عکس
از هر طرف سایه ها  را با قیچی بریدم
خط ها یت دوباره ادامه دنیا...
شعر تنها پیرهن عیدی که من بلد بودم  
و عشق که زیباتر ازهمیشه
سرهای ما کنارهم  نزدیک شانه اش

در این عکس همه جوان تریم
با ارادت   آهسته وصمیمی
دوستدارِهمیشگی تان
در نگانیو لکه های سفید و تاریکی
 با لبخندی تمام قد  چفت دیوار
رو به دنیا  خبردار ایستاده ایم

No comments:

Post a Comment